ارسالکننده : haniye babaie lajimi در : 97/5/10 3:10 عصر
دلم ،
شیشه ای،بخار گرفته از چای داغ را میخواهد
تا بتوانم همانند کودکی هایم ،،
دلی،از حرارت،،
لبریز از عشق،،
اما ساده،
روی آن هک کنم..
تا،اینگونه دل گرم شوم..
بار دیگر،،
به رسم کودکی..
هانیه بابایی لاجیمی**
کلمات کلیدی :
شیشه،
دلگرم،
کودکی،
چای،
گرما
ارسالکننده : haniye babaie lajimi در : 97/5/4 1:2 عصر
برای من،،
تقابل با هیاهوی دنیا
قد علم کردن نمیخواهد
تو که باشی؛
آنقدر،خاطرم جمع میشود
که با خیالی آسوده
نقش بر زمین میزنم و
با چشمان نیمه باز ،
به هیاهویش،،
میخندم..
هانیه بابایی لاجیمی**
کلمات کلیدی :
هیاهو،
تو،
کنارم،
قد،
قدعلم کردن
ارسالکننده : haniye babaie lajimi در : 97/4/28 4:1 صبح
پروردگارا،،
ای مسبب وصال رویاها،،
رویاهای من معطرند و شیرین!
از همان هایی که
به محض نمایان،
برای همیشه، جای خشک میکنند ..
آنها،
مدت زمانیست
همچو گلهای بهار
در دشت دلم جوانه زده و بی آنکه کوچکترین حاجتی به آبشان باشد،،
در هوای مطبوع دلم
در حال روییدنند..
کثرتشان زیباست و با فزونی آنها،
حسرت دیدنشان از نزدیک
به دلم میماند..
مهربانا،،
دستان پرمهر و وسیعت را برایم بگشا
و یاری کن مرا،،
تا بچینمشان،
قبل از آنکه عمری از آنها به سر آید...
اما ..
در میان آن همه زیبایی
و در حوالیه دشت بهاری دلم،
خاری برایش بساز
برای همان گل که نور از دیدگانم میستاند،،
تا چشمان تارم نبیند تورا..
و یا
پروانه ای را،،
در آن حوالی به یاری ام بفرست،،
تا چشمانم مسحور دلبری هایی شود
که بسپارندش"
آن گل زیبنده ی فریبارا،،
به بادهای گذران فراموشی..
هانیه بابایی لاجیمی**
کلمات کلیدی :
رویا،
آرزو،
دشت،
بهار،
گل،
زیبایی،
خدا،
پروردگار،
یاری
ارسالکننده : haniye babaie lajimi در : 97/4/16 3:31 عصر
دنیا،،
مردمت با تمام ناجوانمردی ،تورا خوار مینامند..
به گمان این مردم،حقارت در ذات توست،،
تویی که بازی ناجوانمردانه ات را،،
ناجوانمردانه به رخ میکشی!
به خیالشان،، قواعد بازی را نمیدانی!
ندانسته،،
میتازی و میدری و میدوی...
تورا مسبب سرنگونیه بخت خود میدانند!
میدانی،،
آخر ،دیرزمانیست از خود گذشته اند و
همانند حباب های معلق در هوای پاکند..
در دلشان هیچ است و در نگاهشان آشوب!
نمیدانند،،،
نابخردانی آمده اند ،تا مامور بدنامی تو باشند،،
تا خودخواهانه،،ناجوانمردی خود را پای تو امضا کنند..
تو اما غممخور..
میدانم می آید روزی،،
که قواعد بازی را از حفظ ،برایشان میخوانی!
پاکشان میکنی،از صفحه ی بازی ات،،،
آنان که قواعد بازی را نمیدانند!
و نیکان را ،،
به دیگر بازی خوب پاداش میدهی ..
اکنون دلگیر نباش و از مردمت خرده نگیر
تقصیر آنان نیست...
آنها همان هایی اند که برای هم،،تورا به خوشی آرزو میکنند..
هانیه بابایی لاجیمی**
کلمات کلیدی :
دنیا،
ناجوانمردانه،
بازی،
نابخردان،
غم،
حباب،
مردم،
ناراحتی،
پاداش
ارسالکننده : haniye babaie lajimi در : 97/4/2 4:22 عصر
مرد من،،
مردانه به پایت ایستاده ام،
تا زنانه برایم بخوانی؛
از آغاز بی پایان
اشعارت،،
تا جانی تازه بگیرند
گوش هایم!!
دلبرا
جایمان که عوض میشود
قند بزرگی،در فنجان کوچک چای دلم
آب میشود..
هانیه بابایی لاجیمی**
کلمات کلیدی :
دلبرا،
دلبر،
قند،
قندان،
چای،
شعر،
اشعار،
مرد،
مردانه،
زن،
زنانه،
عشق