امشب**
حال غریب امشبم،
آنقدر سنگین است که
هیچ بهایی توان پرداختش را ندارد..
دگر، نه نامهربانی هایت آزارم میدهد،،
و نه داغ هجران تو،
دلم را سنگین میکند..
باز امشب،،
در پیاده روهای تنهایی راه میروم و
تو را جستجو میکنم..
اینبار سرمست..
اینبار،،
راه میروم و با قدرت
هوای با تو بودن را
تنفس میکنم..
انقدر سر و دلم
به خیال با تو بودن خوش است
که شبهه ای
بر تو و رویای تو،
نیست..!
امشب سرمست توام..
راه میروم
و با ولع تمام
نامت را زمزمه میکنم..
میدانی
امشب،،
تنها شبیست که پس از دیدار با تو،
حال دلم،عجیب خریدار دارد..
آخر یقین دارم
نگاه های امشبت تعبیر دگری داشت..
هانیه بابایی لاجیمی**
کلمات کلیدی : نگاه، نگاه تو، هجران، غم هجران، امشل، سرمست، دیدار، خریدار