نرده ی چوبیه خاطراتم**
زیباترین نرده ی چوبی ،نرده ی چوبیه خاطرات من بود که
در حوالیه خانه ی"او" قرار داشت..
نرده ای که عاشق صف بستن گنجشکان روی چوب اولش بود،انگار میخواست لحظه ی دیداره ما را عاشقانه تر جلوه دهد.
همانی که به بهانه ی چشمه ی کنارش ..مرا با سبوی خالی به سوی خودش میکشاند و تلاش میکرد تا به من بفهماند که آن آب مزه ی بهتری دارد..
شاید میخاست لحظه ی دیداره ما ، راحت تر بنا شود..
همان نرده ی چوبی که راغب بود عطر دستان"او"با رایحه ی چوبش عجین شود ..
شاید میخاست نقش آن صحنه را در خاطرم حک کند..
نرده ی چوبیه دوست داشتنیه خاطرات من..
شریک خاطرات شیرینم،،
چه دل خوشی هایی برایم ساخت؛؛؛
یاد آن دوران پراز عشقُ و عطرِگذشته بخیر
دورانی که هرروز و ساعتش یکرنگ بود..
هر یک رنگی که با دیدن "او"هزار رنگ میشد..
و آن نرده ی چوبی به آن هزاررنگ جلا میبخشید و تیره ترِشان میکرد..
هانیه بابایی لاجیمی**
کلمات کلیدی :